شعر طنز دکتر تازه کار از ابوالقاسم حالت

شعر طنز ابوالقاسم حالت

آخر موسم پاییز که فصلی است
غم انگیز و شود ابر، گوهر ریز و
دوصد درد و مرض نیز به
هر مفلس بی چیز، شود حمله ور و
پاک دراندازدش از پای،
یکی مرد نگون بخت، شنیدم که
بسی سخت، گرفتار زکامی شد و
از سرفه و عطسه بسیار،
به تنگ آمد و ناچار زجا جست و
روان گشت سوی محکمه‌ی
دکتر کم تجربه ای، ناشی و ناپخته،
که تشخیص نمیداد زهم،
فرق میان سرطان و خفقان را!

نوازندگان موسیقی:

ویولن: فریبا توکلی

تنبک: محمدعلی سلمانپور

لطفاً برای حمایت از ما، این کانال را دنبال کنید تا امکان ساخت ویدیوهای بیشتر فراهم گردد.

از آنجایی که ویدیوهای این کانال به صورت کاملاً اختصاصی و با کسب اجازه از صاحبان اثر تهیه می گردد؛ هرگونه بازنشر آن در سایر رسانه ها، فقط با دریافت اجازه از این کانال امکان‌پذیر است.

مشاهده ویدیو:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *